دانلود همه پايان نامه ها درباره رضايت زناشويي

۷ بازديد

احساس رضايت از رابطه زناشويي، يك فراينداست كه در طول زندگي زوج به وجود مي‌آيد و لازمه ي آن انطباق سليقه‌ها، شناخت ويژگي‌هاي شخصيتي، ايجاد قواعد رفتاري و شكل‌گيري الگوهاي مراوده اي است (لازول و لازول،1982به نقل از احمدي، مرزآبادي و ملازماني1384).
براي توصيف رضايت زناشويي از اصطلاحات متعددي مانند سازش، خشنودي، موفقيت و كيفيت خوب زناشويي استفاده‌شده است. كيفيت، سازگاري و رضايت‌مندي معمولاً به‌جاي هم بكار مي‌روند. اسپانير (1976) كيفيت زناشويي را به‌عنوان موفقيت و كنشوري يك ازدواج دانسته است.
كيفيت زندگي به‌عنوان ارزيابي ذهني از رابطه زناشويي روي دامنه‌اي از ابعادي شامل رضايت زناشويي، خشنودي زناشويي و سازگاري زناشويي تعريف‌شده است (لويس و اسپانير، 1979)؛ بنابراين كيفيت بالاي زناشويي به سازگاري خوب، ارتباط كافي و درجه بالايي از رضايت در رابطه وابسته است. سازگاري زناشويي به‌عنوان توافق زن و شوهر در هرلحظه از زمان تعريف‌شده است. «كميل و واندروين» (1974)سازگاري زناشويي را به‌عنوان چيزي كه شامل دو جزء موافقت جنسي و همسازي است تعريف كردند.
رضايت زناشويي وضعيتي است كه در آن زن و شوهر در بيشتر مواقع احساس خوشبختي و رضايت از يكديگر دارند، سازگاري از طريق علاقه‌ي متقابل، مراقبت از يكديگر، پذيرش، درك يكديگر و ارضاي نيازها ايجاد مي‌شود. زوجين سازگار زن و شوهرهايي هستند كه توافق زيادي با يكديگر دارند از نوع گذراندن اوقات فراغت رضايت دارند و وقت وسايل مالي خودشان را به‌خوبي برنامه‌ريزي مي‌كنند (ملازماني، 1384).
سازگاري زناشويي، بنيادي‌ترين شيوه سلامت رواني افراد در نظام خانواده است و يكي از برجسته‌ترين موضوع نگرش جامعه انساني است كه بر كاركرد شايسته خانواده اثر مي‌گذارد سازگاري زناشويي پيوندي دوستانه همراه با تفاهم و درك يكديگر و تعادلي منطقي ميان نيازهاي مادي و معنوي همسران است (ابوالقاسمي، 1385).
لنتال (1977) رضايت زناشويي را به‌عنوان پيامد مقايسه انتظارات زناشويي و نتايج زناشويي توصيف كرد. بسياري از تحقيقات مقطعي در مورد رابطه بين چرخه زندگي زناشويي و كيفيت زناشويي، ادعا كرده‌اند كه كيفيت زناشويي در طول چرخه زندگي از يك الگوي U شكل پيروي مي‌كند كه بالاترين كيفيت زناشويي در طول چرخه زندگي در مراحل اوليه ازدواج، قبل از تولد اولين فرزند و در مراحل بعدي كيفيت بالا بعدازاينكه فرزندان خانه را ترك مي‌كنند به‌دست‌آمده است هشدار دادند كه بررسي‌هاي مقطعي ممكن است به خاطر تمايل به محاسبه جداگانه تأثيرات گروهي، تأثيرات مربوط به سن، جامعه پسندي اجتماعي و همچنين به خاطر تمايل آن به اينكه شادي را در ازدواج‌ها در طول زمان پايدار نشان دهند، گمراه‌كننده و ناقص باشند.
به‌طوركلي افراد متأهل از افراد مجرد شادتر هستند. (چان و لي ، 2001؛ به نقل از ويلسون و اوسولد ، 2005؛ گرين و راجرز ، 2001) و سلامت جسمي و رواني‌ها آن‌ها بيشتر و طول عمر آن‌ها زيادتر است (ويلسون و اوسوالد، 2005). زنان متال بدون بچه و مردان متال بدون بچه‌هاي بزرگ نسبت به ديگران بخصوص افراد مجرد شادتر بودند (كمپل ، 1981).
(دينر، 2000) معتقد است كه مردم به حوادث خوب و بد زندگي ابتدا شديداً واكنش نشان مي‌دهند، ولي بعد به سازش با آن مي‌پردازند و به سطوح متعادل شادكامي روي مي‌آورند. گاهي سطوحي كه قبلاً برايشان شادي‌آور بود اكنون ديگر شادي در پي ندارد و گاه هنگام رويارويي با عوامل منفي در آغاز حس بدبختي دارند، اما به‌زودي به اين سطح نيز عادت مي‌كنند و با آن سازگار مي‌شوند (دينر و لوكاس ، 2000).
تحقيقات نشان داده زناني كه هيجان‌هاي خود را به‌خوبي درك كنند و درباره‌ي خودشان احساس مثبتي داشته باشند معمولاً در زندگي زناشويي سازگاري بيشتري دارند (رفيعي – نوراني پور، 1384).
هم‌چنين پژوهش نشان مي‌دهد شادماني و رفاه بيشتر در پي سازگاري بيشتر و آرامش رواني در خانه ايجاد مي‌شود (كهكي، 1387).
همسراني كه از سازگاري زناشويي بالايي برخوردارند عزت‌نفس بيشتري دارند و در روابط اجتماعي سازگارترند. سازگاري زناشويي نتيجه‌ي فرايند زناشويي و شامل عواملي مانند ابزار محبت، عشق همسران، تشابه نگرش و چگونگي ارتباط و حل مسئله است (ماركويسكي و گرين وود ، 1984) و افزايش اضطراب و نگراني موجب كاهش سازگاري مي‌شود (اسپانير و لوئيس ؛ به نقل از سوداني، 1385).
(لترينگر و گوردون، 2005) دريافتند كه روابط جنسي و ابراز محبت باعث بالا رفتن سازگاري زناشويي و درنتيجه بالا رفتن شادكامي در افراد مي‌شود.
غالباً هر همسر مفهوم خاصي از نقش زن و شوهر داردكه بر انتظاراتش از طرف ديگر (همسر)اثر مي‌گذارد حال اگر انتظارات نقش تأمين نشود به تعارض و ناسازگاري خواهد انجاميد (شعاري نژاد، 1373).
بيشتر سردرگمي زنان و مردان داراي رابطه‌ي پايدار از بحث راجع به تغيير نقش‌هاي زن و مرد ناشي مي‌شود. نهضت زنان توجه را به روابط غيرمنصفانه در ازدواج مي‌كشاند باروري، پرورش فرزند، نبود موقعيت مساوي در كار خارج از خانه و نبود اجرت مساوي از اولين موضوعاتي است كه موردتوجه قرارگرفته است (روبوتهام ، 1983 و اكلي، 1974 به نقل از شعاري نژاد، 1373).
نويسندگان پيش‌گام در مورد تفاوت باروري و پرورش فرزند به بحث پرداخته‌اند تا مسئوليت بيشتري را به مردان اختصاص دهند (همان منبع).
از طرفي بيشتر زناني كه نا گريزند درآن‌واحد دو نوع كار را انجام دهند، يكي در ميدان شغل و ديگري در كارخانه و خانواده، ممكن است احساس گناه كنند، همچنين از اين‌كه نمي‌توانند فعاليت‌هاي تفريحي لازم براي فرزندانشان ترتيب دهند احساس گناه مي‌كنند به‌طوركلي احساس گناه از نرسيدن در حد مطلوب به كارهاي خانه همسر و فرزندان سبب مي‌شود كه زن از رضايت خاطر لازم درباره كل خانواده محروم شود . علاوه بر آن متأسفانه در جامعه ما تعداد مادراني كه با شرايط بالا مشغول به كار هستند بسيار اندك هست اين خود فقط باعث مي‌شود كه مادران تحت‌فشار رواني و جسماني زيادي قرار گيرند و با افزايش خستگي و نارضايتي وقت و انرژي لازم براي فرزندان و همسر خود نخواهند داشت.

 

 

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.